در انتظار خورشید

خدایا من را از این افکار منفی نجات بده

سلام گل نازم   چقدر دوست دارم هرچه زودتر سال دیگه این موقع بشه و تو را در آغوش داشته باشم صحیح و سالم.   خیلی زود رفتم سونو، از بس که برای مطمئن بودن از وجودت هول بودم(35 روزگی)که ضربان قلب کوچیکت نشون داده نشد.   از اون روز تا حالا هزار جور فکر ناجور به سرم زده.ولی دوباره به خودم میگم،خدای مهربون این کار را با من   نمیکنه،حالا که بعد از این همه انتظار و دعا تو را داده حتما سالم میده.ولی این افکار دست از سرم برنمیداره.چقدر دوست دارم هرچه زودتر دو هفته دیگه بشه و صدای قلبت را بشنوم و با افتخار و غرور به   همه اعلام کنم که من در وجودم یک فرشته دارم.چقدر برای دید...
26 خرداد 1392

چقدر خوشحالم....

چقدر خوشحالم که بزرگترین آرزوی زندگیم داره کم کم در وجودم رشد میکنه.   حالم خیلی بد نیست،ولی حتی وقتی یه کم هم بد باشم ،خوشحالم. چون این را نشونه ای از سالم بودن تو میدونم.   شاید خنده دار باشه ولی حتی دوسست دارم حالم بدتر از این باشه تا از سلامتیت مطمئن تر باشم.   من اومدم شهرستان و بابایی رفته،اونم خیلی خوشحاله.قرار بود تا سه ماهگی حداقل پیش مامانی   بمونم،ولی دلم نیومد.بابایی که زنگ میزنه خیلی ابراز احساسات میکنه ولی خب پشت تلفن خیلی راحت نیست.   تصمیم گرفتم که برم پیشش تا از خوشحالیمون تمام و کمال و با هم لذت ببریم.تا چند روز دیگه هم میرم.   نی نی خاله شکوفه تا دوهفته ...
22 خرداد 1392

بهترین عیدی...

سلام دوستای خوبم   حالا که کمی از هیجانم کم شده  اومدم تا کل ماجرا را براتون تعریف کنم.   همیشه دوره های من 28 روز نهایتا 33 روز بود که این دفعه 35 روز شد و خدا را شکر ازپری خبری نشد.   خیلی خوشحال بودم ولی اصلا شهامت استفاده از بی بی چک را هم نداشتم.اتفاقا شهرستان بودم و خونه   مامانم و مهمون هم داشتیم. صبح که شوهرم خواب بود یواشکی بلند شدم و تست گرفتم و بالاخره   آرزوی دیرینه دو خطه شدن بی بی چک برای اولین بار برآورده شد.   زود رفتم تو اتاق و شو شو را صدا زدم و گفتم:پاشو که بالاخره بابا شدی. بیچاره از شوک ،پاشده بود   وسط رختخوا...
20 خرداد 1392

خدایا شکرت بالاخره مامان شدم

خدایا خیلییییییییی خوشحالم خیلی. اینماه تصمیم داشتم که قرص بخورم  و آمپول بزنم تا زودتر نی نی بیاد تو دلم.بنابر این روز شماری میکردم برای پری که هرچی منتظر شدم نیومد. خیلی استرس داشتم. چند شب هست اصلا نخوابیدم.تا این که امروز دلم را به دریا زدم و بی بی گذاشتم که مثبت شد .آز هم مثبت شد.ولی هنوز دکتر نرفتم.دوستان خوبم برام دعا کنید.   خیلی هیجان زده هستم نمیتونم بنویسم. یه کم که رو به راه شدم میام کاملش میکنم.فقط این را بگم که   من و شوهرم فعلا توی شوک هستیم. وهنگ کردیم.
16 خرداد 1392

دیشب یه خوابی دیدم....

سلام گل نازم   چقدر دوست داشتم خودت بودی تا این حرفها را به خودت میزدم.ولی چه کنم که هنوز   خدا صلاح ندونسته.   همه میگن بی خیال باش. ولی مگه میشه من بی خیال تو باشم.!!تو بزرگترین آرزوی   زندگیم هستی.   دیشب یه خوابی دیدم:   خواب دیدم با مامانی رفتیم طلا فروشی و داریم انگشتر میخریم.یه انگشتر فیروزه   خیلی خوشگل بود.اومدم به انگشت دست چپم بکنم ولی به خودم گفتم،نه این   انگشت که حلقه عروسیمه.وبعد اونو تو انگشت دست راستم کردم.     وقتی تعبیرش را خوندم،نوشته بود تعبیرش میشه فرزند!!!     یعنی واقعا ...
5 خرداد 1392

پس کی میای گل نازم....

عزیز دلم چقدر برات دلتنگم.چقدر دوست داشتم که تو را داشتم.   واینقدر احساس پوچی و بیهودگی   نمیکردم.من که اینقدر همیشه فعال بودم.حالا صبح ها تا ١١   خوابم،بعدم با چشم بسته میام پای نت وظهر   هم یه ناهار هول هولی و دوباره خواب، دوباره نت گردی تا شب.شبها   هم که از فکر و خیال نداشتم تو اصلا   نمیتونم بخوابم.چند روزیه خیلی با بابایی بحثمون میشه. خیلی مواظبم   که تو حرفام و عصبانیت یه چیزی نگم   که بهش بربخوره که مشکل از اونه. ولی دیگه بریدم. دیگه   نمیتونم.نمیدونم دیگه باید تو را چه جوری ...
1 خرداد 1392
1